loading...
نقطه سر خط ...
123 بازدید : 116 شنبه 01 آبان 1389 نظرات (0)

روزيحكيمي اعلام كرد به كسي كه بهترين نقاشي زندگي را بكشد ،جايزه اي بزرگ مي دهم .

هنرمندانزيادي شروع به كار كردند. همه نقاشي هاي خود را براي حكيم فرستادند، پادشاه به همهنگاه كرد،به دوتا از آنها علاقه مند شد. در اولي،درياچه اي آرام با كوه هاي صاف وبلند بود. بالاي كوه ها،آسمان آبي با ابرهاي سفيد داشت.

همهگفتند:"اين بهترين نقاشي زندگي است."

نقاشيدوم هم كوه بود؛ولي كوهي ناهموار. در بالاي كوه آسماني تيره و در پايين كوه آبشاريبا آب خروشان كشيده شده بود.

وقتيحكيم از نزديك به نقاشي نگاه كرد،ديد،پشت آبشار روي سنگ ترك برداشته،بوته ايروييده و روي بوته،پرنده اي لانه ساخته و روي تخم هايش نشسته است.

حكيمنقاشي دوم را انتخاب كرد.همه مخالفت كردند؛ولي حكيم گفت:زندگي در جايي كه مشكل وسختي ندارد،معنا ندارد.

زندگيواقعي وقتي است كه قلب شما با همه سختي ها و مشكلات آرام ومطمئن است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
نوسان!!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 185
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 43
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 130
  • بازدید ماه : 557
  • بازدید سال : 1,941
  • بازدید کلی : 31,846
  • کدهای اختصاصی