loading...
نقطه سر خط ...
123 بازدید : 127 شنبه 01 آبان 1389 نظرات (0)

بچه بودم بيشتر از اين زمونا در مي زدن

اونروزا بزرگترا بيشتر به هم سر مي زدن

بچه بودم قلباي تو دفترم حقيقي بود

روي دفتر خاطراتم عكس جوجه تيغي بود

بچه بودم چقدر شعراي خوب بلد بودم

کندن اسما رو رو درخت و چوب بلد بودم

بچه بودم چشم تو در به درم نكرده بود

اونروزا فكر و خيالت ، خبرم نكرده بود

بچه بودم روزاي هفته شبيه هم نبود

حواسم پهلوي اينكه چي بهت بگم نبود

بچه بودم شادي پر بود تو دل بادآنكم

آخر اون روزا کسي بود آه بياد به کمكم

بچه بودم غروبا بوي غريبي نمي داد

کسي هديه به کسي ساعت جيبي نمي داد

بچه بودم اگه مثل حالا مجنون مي شدم

از بزرگ شدن واسه ابد پشيمون مي شدم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
نوسان!!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 185
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 77
  • بازدید سال : 1,461
  • بازدید کلی : 31,366
  • کدهای اختصاصی