گفتم : ز دولت عشق گفتاكه : كودتا شد
گفتم : رقيب گفتا : اونيز كله پا شد
گفتم : كجاست ليلي ؟مشغول دلربايي ؟
گفتا : شده ستاره در فيلمسينمايي
گفتم : بگو ز خالش ‚آنخال آتش افروز؟
گفتا : عمل نموده ‚ ديروزيا پريروز
گفتم : بگو زمويش گفتا كهمش نموده
گفتم : بگو ز يارش گفتاولش نموده
گفتم : چرا؟چگونه؟عاقلشده است مجنون؟
گفتا : شديد گشته معتادگرد و افيون
گفتم : كجاست جمشيد؟ جامجهان نمايش؟
گفتا : خريد قسطي ال سیدی به جايش
گفتم : بگو زساقي حالاشده چه كاره ؟
گفتا : شدست منشي در دفتراداره
گفتم : بگو زساقي ‚حالاشده چه كاره؟
گفتا : شدست منشي در دفتراداره
گفتم : بگو ز زاهد آنرهنماي منزل
گفتا : كه دست خود رابردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو باكاروان غم ها
گفتا : آژانس دایر کردهبا تور دور دنيا
گفتم : بگو ز محمل يا ازكجاوه يادي
گفتا : پژو‚ دوو‚ بنز ياگلف نوك مدادي
گفتم كه: قاصدت كو آن بادصبح شرقي
گفتا : كه جاي خود راداده به فاكس برقي
گفتم : بيا ز هدهد جوييمراه چاره
گفتا : به جاي هدهد‚ ديشاست و ماهواره
گفتم : سلام ما را بادصبا كجا برد ؟
گفتا : به پست داده آورديا نياورد ؟
گفتم : بگو ز مشك آهويدشت زنگي
گفتا كه : ادكلن شد درشيشه هاي رنگي
گفتم : سراغ داري ميخانهاي حسابي
گفت : آنچه بود از دمگشته چلو كبابي
گفتم : بيا دو تايي لب تركنيم پنهان
گفتا : نمي هراسي از چوبپاسبانان
گفتم : شراب نابي تو دستو پا نداري؟
گفتا : كه جاش دارم وافوربا نگاري
گفتم : بلند بوده موي توآن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از تهزدند آنها
گفتم : شما و زندان حافظمارو گرفتي؟
گفتا : نديده بودم هالوبه اين خرفتي !!!